سیب های زندگی ات راخوب بشور!
سلام
چی؟بلندتر بگو؟
-علیک السلام
-چیه نکنه خسته شدی؟
ازچی خسته شدی؟
ازاضطراب ها ونگرانی هایی که هر روزدرون آن دست وپا می زنی؟
خوب می خوای چیکار کنی؟میخوای چطوری کنارشون بزنی؟اصلامسبب این خستگی ها کیه؟مردم،اطرافیان،دوستان،خانواده،خواهر وبرادر کوچکتر؟
نه!مطمئنا از جای دیگه ایست!یعنی از جاییکه خودت فقط می تونی بهش دسترسی پیدا کنی ودرستشون کنی!ازچهار حرف درست شده(ن،ی،ت)حتما میگی این که سه تاشد؟خوب خودت یه کاریش بکن دیگه!یکیشون رو مشدد کن تا بهش برسی!
-تین؟تنی؟نتی؟نیت؟…
آهان ،دیگه رسیدی ،بایست!درسته نیت!حتما با خودت میگی (حالا که بدتر شد،مشکلمون یکی بود ،دوتاشد،اگر بمونیم صل علی سه تا می شه!)
نه عزیزم !مشکل همون یکی ایست،فقط راه حلش چند مرحله ایست.
چی رو می گفتم؟خستگی رو ،نه نیت رو می گفتم!
خوب ،چطوری؟با اخلاص!صبر کن یک وقت فکر نکنی منم مثل قبلی ها می خوام شعار بدم ورد بشم،نه اینطورنیست.حداقل امتحان کن.
هر وقت می خواهی کاری بکنی،سعی کن فقط به خاطر رضای خدا باشه،حتی وقتی می خوای کارهای لذت بخش دنیوی مثل خوردن و نوشیدن رو انجام بدی،به فوایدی که برای بدن دارند فکر کن!مثلا برای خوردن یک سیب که دلت آنرا خواسته ،باخدا معامله کن ،نه اینکه فقط صرف دل خواستن آنرا بخوری!
با خدای خودت بگو (خدا جونم !من این سیب درختی شیرین رو فقط به خاطر اینکه باعث حفظ سلامتی بدنم میشه و به بدنم نیرو میده می خورم!چون طبق امر خودت باید ازین امانت الهی خوب مواظبت کنم تا مریض نشه!در ضمن برای اینکه بتونم تورا خوب عبادت کنم به نیرو وسلامتی این بدن نیازمندم،پس به خاطر اینکه بتونم تورا با تنی خوب وسالم عبادت کنم ،این سیب رو می خورم)
شاید بگی 0تا اینها رو بگم دوبار سیب رو خوردم ویا اینکه اصلا پشیمون می شم از خوردنش!
نه امتحانش سخت آسونه!بیشتر از چند ثانیه هم وقت نمیگیرد،فقط کافیه اینها رو در نظرت قرار بدی، لازم نیست که به زبون بیاری یا از ذهنت رد کنی!
حواست باشه سیب رو شسته باشی که میکروب های آن رفته باشند،چرا که اگر مریض بشی،خوب از امانتت مواظبت نکردی،واگر خوب از امانتت مواظبت نکنی،نیروی بدنی خوبی نخواهی داشت،واگر نیروی بدنی خوبی نداشته باشی نمی تونی خدارو خوب عبادت کنی واگر نتونی خوب عبادتش کنی ،چطوری می خواهی با او دوست شوی؟
پس سیب های زندگیت رو خوب بشور تاجسم وروحت از میکروب ها سالم بمانند وخدایت از تو راضی !