بوی سیب...

  • موضوعات 
  • تماس  
  • ورود 

خاک خوشبخت

 

سال ها پیش از این

زیر یک سنگ ،گوشه ای از زمین

من فقط یک کمی خاک  بودم همین

یک کمی خاک که دعایش

پرزدن آن سوی پرده ی آسمان بود

آرزویش همیشه ،دیدن آخرین قله ی کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

وخدا تکه ای خاک برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را

توی دستان خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک،توی دست خدا نور شد

پر گرفت ،از زمین دور شد

راستی من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات ،این همه از خدا دور هستم ؟!!

چله ی حسینی...

23 دی 1390 توسط نادری

امشب به قدر مجموع شبهای گذشته ،از تو طاقت وتحمل می طلبم.

اگر عاشورا روز «آتش» بود، اربعین روز «آب» است

اگر عاشورا روز «فراق» بود، اربعین روز «وصال» است

اگر عاشورا «افتادن» بود، اربعین «برخاستن» است

اگر عاشورا «نقطه» بود، اربعین «راه» است

اگر عاشورا«تکلیف» بود، اربعین «تأکید» است

اگر عاشورا «رفتن» بود، اربعین «بازگشتن» است

اگر عاشورا«ریزش» بود، اربعین «رویش» است

اگر عاشورا «قطره» بود، اربعین « دریا»ست

اگر عاشورا ندای «هل من ناصر ینصرنی» داشت، اربعین فریادهای «لبیک» دارد

اگر عاشورا «سرخ» بود، اربعین … هم «سرخ» است

زمین و زمان همیشه «سرخ» است.

 

 نظر دهید »

تسبیح دیوار وآه دل شکسته...!

13 دی 1390 توسط نادری

تسبیح دیوار وآه دل شکسته…!

سلام ! سلامی به بلندی همه ی این مدت فاصله!

یادتون هست معنای سلام را ؟یادتون هست وسعت سلام کنندگان را ؟یادتون هست در مورد سلام کردن واینکه کار چه کسانی است ،چی گفتیم؟نکنه یادتون رفته؟ صرفا جهت یادآوری

صبح که بیدار شدم به هر دری که می زدم صدایی می داد ،حتی به دیوار هم که می زدم صدا می داد!

با خودم گفتم پس چه ضرب المثل بی رنگی است اینکه می گویند (مثل دیوار می مونه،از هر کی صدا در بیاد ازین در نمیاد) یکجورایی ازش فهمی ده می شه که از دیوار صدا در نمیاد ولی من آنروز فهمیدم که در میاد !

یادم افتاد به قانون ها ی فیزیک تو دبیرستان ،که می گفت (هر کنشی واکنشی داره ،وهر عملی عکس العملی !اینجا بود که فهمیدم چرا دیوار صدا داد!

آره می گفتم ،به هر چی می زدم صدا در کمی آمد ،در ،دیوار ،پنجره،در کمد،دکمه های موبایل ،وجالب عکس العمل ها شون بود،به تبع صدای موبایل صدای هم حجره ای ها ،به تبع صدای آنها صدای مسئول خوابگاه وبه تبع صدای ایشان صدای م دیر مدرسه وبه تبع آن صدای مشاور خوابگاه!

از اون طرف به در کلاس که می زدی ،صدای بچه های کلاس در می آمد،به تبع صدای اونها ،صدای نماینده که (بخشید استاد!) از طرف همه بچه ها!که دست آخر باز هم مزاحم مشاور مدرسه خواهیم شد!

خلاصه آنروز بود که فهمیدم همه  ی عالم صدا دارند حتی دیوار وباصدای خودشون خداوند رو تسبیح می گن!باز هم حتی در ودیوار!

آهان !یادم آمدم چی رو می گفتم ،تسبیح رو می گفتم،فکر نکنی تسبیح مادربزرگهای توی فیلم رو می گم!نه!قضیه همون قضیه در ودیوار بود!

آنروز هر جور که عمل می کردم ،هرطور که برخورد می کردم باز هم صدایی بود !

شب کفری شده بودم ازین همه تسبیح!تسبیح های که از دلهای شکسته بالا می آمد!

چون هیچ کس مراعات دیگری رو نمی کرد ،اکثر دلها می شکست واکثرا به تسبیح مشغول می شدند دقیقا مثل تو فیلمها !

یعنی فقط وقتی مشکل پیدا می کنند ،یاد تسبیح وخدا خدا کردن می افتند .ولی وقتی دارند دیگران رو به فکر تسبیح گفتن می اندازند یادشون به خدا نیست!(منظورم رو که گرفتی ؟یعنی وقتی که دارند دل های دیگران رو می شکنند به یادش نیستند!)

در حالیکه اگر در آن هنگام ،یعنی در همه وقت به یاد خدا خدا کردن بودند ،دیگه دلی شکسته نمی شد!وتسبیحی از دل شکسته بالا نمی رفت!

بلکه همه برای کاهش فاصله دلها وگرفته شدن همه ی درز ها ی دلها بود.

چرا که اگر فاصله ها پر شود ،ودیگر منفذی برای ورود شیطان نباشد،دیگر دلی شکسته نمی شود،ودر نتیجه از دیواری هم صدا در نمی آید!

شنیده ای که گفته اند:(آه اسم اعظم خداست،میان دل شکسته تا خدا فاصله ای نیست!)

والله عند القلوب المنکسره!

 

 نظر دهید »

چای با طعم خدا

05 دی 1390 توسط نادری

این سمار جوش است

پس چرا می گفتی

دیگر این خاموش است؟!

باز لبخند بزن

قوری قلبت را

زودتر بند بزن

توی آن

مهربانی دم کن

دیگر بگذار که آرام آرام

چای تو دم بکشد

شعله اش را کم کن

دست هایت :سینی نقره ی نور

اشک هایم :استکان های بلور

کاش ،استکان هایم را

توی سینی خودت می چیدی

کاشکی مرا می دیدی

خنده هایت قند است

چای هم آماده است

چای با طعم خدا

بوی آن پیچیده

از دلت تا همه جا

پاشو ،مهمان عزیز

توی فنجان دلم ،چای داغ بریز.

 

برگرفته از کتاب (چای با طعم خدا)از عرفان نظر آهاری!

 نظر دهید »

خاک خوشبخت

05 دی 1390 توسط نادری

سال ها پیش از این

زیر یک سنگ ،گوشه ای از زمین

من فقط یک کمی خاک  بودم همین

یک کمی خاک که دعایش

پرزدن آن سوی پرده ی آسمان بود

آرزویش همیشه ،دیدن آخرین قله ی کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

وخدا تکه ای خاک برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را

توی دستان خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک،توی دست خدا نور شد

پر گرفت ،از زمین دور شد

راستی من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات ،این همه از خدا دور هستم ؟!!

بر گرفته از کتاب چای با طعم خدا

از عرفان نظر آهاری

 نظر دهید »

عزایا عروسی حسینی!

04 دی 1390 توسط نادری

در نقل ها وداستان های قدیمی می شنویم ومی خوانیم وگاها می خوانیم ومی شنویم ،خوب چون اول باید خواند تابعد شنید،ویا نه اول باید نوشت ،بعد شنید ،بالاخره اول باید کسی بشنود بعد بنویسد تا دیگری بخواند وبعد بشنود…

به هر حال زیاد خوندیم وشنیدیم که لوتی های گذشته وهمون بچه لات های محل به خاطر وارد ماه محرم شدن عرق خوری ومستی ولاتی وچاقو کشی وقمار بازیشون رو تعطیل می کردند تا بعدش.

تو می گی به خاطر چی بوده ؟به خاطر اینکه باز هم اسم ورسمشون تو محل جور دیگه ای سر زبون بیفته!یعنی تو محرم از اونها به خوبی ومعرفت یاد کنند؟

نه!آنها سرشون می شده!آره ،یه چیزایی سرشون می شده وته قلبشون ارادت هایی به امام حسین وفرزندانش داشتند،به خاطر همون چیزها وارادت ها بود که همه چیز رو کنار می گذاشتند وخودشون رو خدمت کار در بست آقا می کردند تا پیش آقا اسم ورسم پیدا کنند.

(این حرف ها رو ول کن!اونها قدیمی بودن!چه می فهمیدند عصر تکنولوژی واینترنت چیه؟حالا رو بچسب!فیلم وعکس مستهجن وموسیقی پاپ رو عشق است!خصوصا چت کردن باجنس مخالف وفرستادن عکس های…!ماه محرم دیگه چیه؟براچی عشق وحالمون رو تعطیل می کنیم؟تازه داریم حال می کنیم!)

اینها رو از طرف بچه لوتی های این زمونه گفتم. 

 اصلا تو میگی اگر لوتی های اون زمونه تو این زمونه بودند اون هم با این امکانات ،یعنی مثل همین ها حرف می زدند؟ومثل اینها اظهار عقیده می کردند؟

من که میگم نه!نه!نه!اونها درسته به جای قرص اکس وشیشه عرق می خوردند وتریاک می کشیدند،ولی می فهمیدن که به خاطر حرمت محرم ،باید ترک کنند.

چون یه محبتی اون ته ته دلشون بود. چون پدر ومادرشون یه چیزایی بهشون  یاد داده بودند،یادشون داده بودند که وقتی زمین خوردند ،حسابی هم زمین خوردند ،گریه نکند وبلند شدند و موقع بلند شدن یا علی گفتن یادشون نره!

ولی تو این زمونه خیلی از پدر ومادرها خودشون اعتقاد درست ودرمونی به اهل بیت ندارند،چه برسد به اینکه بچه هاشون رو محب اهل بیت کنند.

تو این روز های محرم وقتی از خیابون رد می شدی ،اصلا حس نمی کردی که هنوز تو ماه شهادت آقا امام حسین (علیه السلام)هستی ،فکر می کردی سالگرد ازدواج بابات ،یا نه ،داداشت یانه …چی می گم من ،عروسی رو یا عزا رو یا نه محرم رو ؟آهان این رو می خواستم بگم (کاش محرم راز حسین بودیم تا ماه محرم حسین را درک می کردیم)

حالا خودت بنشین بالا وپایین کن ببین چطوری باید محرم شد؟این همون سوالی بود که قبلا پرسیدم وکسی جوابم رو نداد، ویه سوال دیگه: اینکه ما در مقابل اونها چیکار کنیم؟ بخندیم یا گریه…

   (السلام علیک یا ابا عبدلله ،السلام علیک ورحمة الله وبرکاة)

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

بوی سیب...

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • سلوک عرفانی
    • محرم
    • بوی خدا
  • مدرنیسم
  • مهدویت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آرشیوها

  • دی 1390 (6)
  • آذر 1390 (6)
  • بیشتر...
قرآن آنلاین
http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
Counter code -->

امارگیر حرفه ای سایت

سایت خدماتی نایت اسکین - امارگیر سایت

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس